مطلب طنز ( کنترل آقایان توسط خانوم ها )

آب تنی 

شما به جای کلمه آب تنی هر واژه ای که دوست داشتین قرار بدین 

گفته می شود که اولین بار دقیقا یکی دوسال پیش یک مرد غارنشین مجبور شد استخوان جمع شده درون غار را بیرون بریزد و این همان زمان شروع (زباله بری) مردان در تاریخ است. به نظر بنده این موضوع مراقبت یا به عبارتی پائیدن خانوم ها از آقایان هم باید مثل گذاشتن زباله دم در ریشه تاریخی داشته باشد . احتمال می رود که در دوران نوسنگی هم چنین مسائلی وجود داشته است 

در نظر داشته باشید مرد می گوید : دارم میرم شکار ؛ و خانوم می گوید : سنگ چخماق یادت نره ؛ و مرد سنگ چخماق را با خود برده و پس از مسافتی با سنگ چخماق آتش روشن میکند و برگهای شاخه های تر را میسوزاند تا دودش مشخص کند که او در کدام منطقه است و خدای نکرده با دوستانش نرفته آب تنی........و در میان مردان آن زمان ، بوده است مردی که آتش روشن کرده است و سپس به مرد بدبختی شکاری هدیه می کند تا آن آتش را روشن نگاه دارد و خود رفته آب تنی ؛؛

حال چندین هزار سال بعد را تصور کنید : .....

مرد برای جمع آوری هیزم با همسرش خداحافظی می کند به قصد جنگل . زن می گوید : شاخ گاو یادت نره ؛ و مرد شاخ را برداشته، سوار بر اسب به جنگل می زند . در میان راه شروع می کند به دمیدن در درون آن شاخ و هر پنج دقیقه آن را به صدا درمی آورد تا زن بداند که او حالش خوب است و مهمتر از همه اینکه با دوستانش -مثلا- نرفته آب تنی..........و در میان مردان آن زمان بوده است مردی که هم آن صدا را درمی آورده و هم با دوستانش آب تنی کرده است؛؛

حالا سالیان سال بعد را تصور کنید که مرد لباس فاخر درباری پوشیده است وبه همسرش می گوید : پیکی آمده ومی گوید حضرت اشرف مرا فرا خوانده است ؛ و زن ضمن بدرقه می گوید : کبوترا رو با خودت ببر ؛ ومرد جعبه کبوتران را زیر بغل میزند و حرکت می کند . هنوز زمانی از صحبت با پادشاه نمی گذرد که مرد عذرخواهی می کند وبه سوی پنجره کاخ می رود نوشته ای را به پای کبوتر می بندد و کبوتر را پرواز می دهد . کبوتر خبر خواهد داد که وزیر نزد پادشاه مشغول رسیدگی به امور مملکت است و نه جای دیگر.........و در میان مردان آن زمان بوده است مردی که پرندگان را به پیشکار داد تا هر نیم ساعت کبوتری بپراند و خود با پادشاه رفته آب تنی ؛؛

حال صدها سال بعد را در نظر بگیرید ، مرد کتش را می پوشد و کلاهش را روی سر می گذارد رو به همسرش می کند و می گوید : ماه بانو باید بروم ؛ و ماه بانو می گوید : پیغام یادت نرود . مرد کیفش را برمی دارد و به سوی بلدیه حرکت می کند . هنوز ساعتی نگذشته که گوشی تلفن را برمی دارد و از تلفنچی می خواهد که منزل را بگیرد که به همسر اطلاعات لازم را بدهد که خدای نکرده نرفته جای دیگری........و در میان مردان آن زمان بوده است مردی که از جای دیگری با تلفن حرف زده است و پس از آن رفته آب تنی ؛؛

حال به امروز می رسیم . در نظر داشته باشید مرد شیک و پیک میکند ، ادکلن زده و اصلاح کرده لباسش را می پوشد و از همسرش خدا حافظی می کند . زنش میگوید : فری جون ، موبایل یادت نره ؛؛ و مرد همراهش را برمی دارد و میرود بوتیکش . او هر پنج دقیقه یک پیامک برای همسرش میفرستد و هر نیم ساعت هم از تلفن ثابت به منزل زنگ میزند تا همسرش بداند او در محل کارش است و نرفته جای دیگری........و در میان مردان این زمان هست مردی که هم از موبایلش پیامک بدهد و هم با تلفن بی سیم با برد بالا با همسرش تماس بگیرد و در عین جال با هستی خانوم بره آب تنی ؛؛

و در نظر داشته باشید ده سال بعد را : مرد لباسش را می پوشد و می حواهد از منزل خارج شود که همسرش به او می گوید : عزیزم "آی پادت" یادت نره ؛ و مرد "آی پادش" رو برمی دارد و از منزل خارج می شود . او ساعتها در شرکت کار می کند بدون آنکه پیامکی بدهد یا تلفنی به همسرش بدهد . همسرش در منزل لحظه به لحظه از طریق سیستم "جی پی اس" او را چک می کند که مطمئن شود در شرکت حضور دارد و خدای نکرده نرفته جای دیگری.......و در میان مردان آن زمان خواهد بود مردی که "آی پادش" را به همراه پول چای به آبدارچی بدهد که در محل کار باقی بماند و شماره خود را به سیم کارت شارژی خود دایورت کند و خود با هستی خانوم بره آب تنی ؛؛

در اینجا نتیجه می گیریم که با پیشرفت تکنولوژی ، راهکارهای مراقبت و پیچاندن هم توسعه پیدا خواهد کرد و پیش بینی اینکه در آخر کدام پیروز میدان خواهند بود چیزی است شبیه اینکه اول تخم مرغ وجود داشت یا مرغ؛؛؛