ادامه مطلب ...
• ترم اول (ترم جو
گیریدگی):
الو سلام مامانی. منم هوشنگ.
وای مامانی نمی دونی
چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه. وای خدا خوابگاه رو بگو.
وقتی فکر می
کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این
مملکت توش خوابیدن و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده؛ تنم مور مور
میشه…
راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای
همسایه بغلیمونه.
دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشس!
لامصب
اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!!
پریشب یکی از بچه ها
به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!
• ترم دوم (ترم عاشق
شدگی):
آه ای مریم. ای عشق من. همه زندگی من.
می خواهم درختی
شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.
می خواهمت با
تمام وجود عزیزم.
همه پول و سرمایه من متعلق به توست.
بدون تو این دنیا رو
نمی خوام. کی میشه این درس من تموم شه تا بیام باهات ازدواج کنم …
امروز یک ساعت
پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس می
درخشیدی تماشا می کردم…
بقیه ادامه مطلب
ادامه مطلب ...دید
مجنون دختری مست و ملنگ
در خیابان با جوانانی مشنگ
خوب دقت کرد در سیمای او
دید آن دختر بُود لیلای او
با دلی پردرد گفتا این چنین
حرف ها دارم بیا (پیشم بشین)
من شنیدم تازگی چت می کنی
با جوانی اهل تربت می کنی
نامه های عاشقانه می دهی
با ایمیل از ( توی) خانه می دهی
عصرها اطراف میدان ونک
می پلاسی با جوانان ونک
خرمن مو را چرا آتش زدی؟
زیر ابرو را چرا آتش زدی؟
چشم قیس عامری روشن شده
دختری چون تو مثال زن شده
دامن چین چین گلدارت چه شد؟
صورت همچون گل ِ نارت چه شد؟
ابروی همچون هلالت هم پرید؟
آن دل صاف و زلالت هم پرید؟
قلب تو چون آینه شفاف بود
کی در آن یک ذرّه ( شین و کاف) بود
دیگر آن لیلای سابق نیستی
مثل سابق صاف و عاشق نیستی
قبلنا عشق تو صاف و ساده بود
مهر مجنون در دلت افتاده بود
تو مرا بهر خودم می خواستی
طعنه ها کی می زدی از کاستی؟..(برو به ادامه مطلب)
پسرم! گروهی ، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بی محلیشان کنی, از گزندشان بی امانی. پس در احترام ،اندازه نگهدار.
پسرم! سخت ترین کار عالم محکوم کردن یک احمق است. خون خودت را کثیف نکن- ضمنا چرچیل هیچگونه نسبتی با طایفه ما ندارد. بچه هایش ادعای ارث نکنند.
پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن
پسرم! دوستانت را با یک لیوان
آب خوردن امتحان کن! آب را به دستشان بده تا بنوشند! بعد بگو تا دروغ بگویند! اگر
عین آب خوردن دروغ گفتند از آنان بپرهیز…
هان ای پسر! در پیاده رو که راه می
روی، از کنار برو. ملت می خواهند از کنارت رد شوند
پسرم! اگر کسانی از سر
نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن
پسرم! خود را وابسته به هیچ
دسته ای مدان. چه، پس فردا تقش درمی آید که آنی که تو می خواستی نیست و حالا خر
بیار و باقالی بارکن.
پسرم! نامزد انتخابات شدی ، اول یا داماد لُرها شو یا تُرک ها که تو را در انتخابات تنها نگذارند..
پسرم! اگه دیدی تو یه مسئله ای مثه انتخابات تقلبی صورت گرفت جیکت درنیاد چون به جرم پررویی میبرن ........ میزنن.
پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن....
برو ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...۱۰ سوال چهار گزینه ای مخصوص آقایان
1- شما بعنوان مرد خانواده ، چقدر عیالتان را دوست دارید ؟!
الف) به اندازه تعداد سکه های مهریه اش !
ب) به اندازه تعداد قطعات جهیزیه اش !
ج) به اندازه تعداد صفر های جلوی مبلغ موجودی حساب بانکی اش !
د) به اندازه تمام ستاره های آسمان در روز !
۲ - چه عاملی سبب شد تا شما به خواستگاری عیالتان بروید ؟!
الف) جوونی کردم !
ب) سادگی کردم !
ج) گول خوردم !
د) من که نرفتم خواستگاری ، اون اومد !
۳ - اگر خدایی ناکرده عیالتان فوت کند شما چه کار می کنید ؟!
الف) اول ناراحت و بعد خوشحال می شوید !
ب) اول خرما و بعد شاباش می دهید !
ج) اول قبرستان و بعد محضر می روید !
د) انشاا… بقای عمر ? تای دیگر باشه !
ادامه مطلب ...آب تنی
شما به جای کلمه آب تنی هر واژه ای که دوست داشتین قرار بدین
گفته می شود که اولین بار دقیقا یکی دوسال پیش یک مرد غارنشین مجبور شد استخوان جمع شده درون غار را بیرون بریزد و این همان زمان شروع (زباله بری) مردان در تاریخ است. به نظر بنده این موضوع مراقبت یا به عبارتی پائیدن خانوم ها از آقایان هم باید مثل گذاشتن زباله دم در ریشه تاریخی داشته باشد . احتمال می رود که در دوران نوسنگی هم چنین مسائلی وجود داشته است
در نظر داشته باشید مرد می گوید : دارم میرم شکار ؛ و خانوم می گوید : سنگ چخماق یادت نره ؛ و مرد سنگ چخماق را با خود برده و پس از مسافتی با سنگ چخماق آتش روشن میکند و برگهای شاخه های تر را میسوزاند تا دودش مشخص کند که او در کدام منطقه است و خدای نکرده با دوستانش نرفته آب تنی........و در میان مردان آن زمان ، بوده است مردی که آتش روشن کرده است و سپس به مرد بدبختی شکاری هدیه می کند تا آن آتش را روشن نگاه دارد و خود رفته آب تنی ؛؛
حال چندین هزار سال بعد را تصور کنید : .....
ادامه مطلب ...