پسر گرسنـﮧ اش می شود ، شتاباטּ بـﮧ طرف یخچال می رود
در یخچال را باز می کند
عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند
دست می برد بطری آب را بر می دارد
... کمی آب در لیواטּ می ریزد
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنـﮧ بودم "
پدر ایـטּ را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است
منبع : دنیا از آن توست
چون باعشق و عاشقی این دوره زمونه اصلا رابطه خوبی ندارم یه مطلب طولانی از عشق گذاشتم که کسی نتونه بخوندش. اگه وسط خوندش خواب رفتین منو نفرین نکنید فقط بگید : ای بسوزی عشق...
گاهی در جستجوی چیزی هستید که نمی توانید آن را ببینید .
گاهی قلب چیزی را می بیند که چشم ها قادر به دیدن آن نیستند .
عشقی را داشتن و آن را از دست دادن بهتر از این است که هرگز عشقی نداشته باشی .
اگر زمانی که به تو می اندیشم ، تک گلی بود ، می توانستم تا ابد در باغ افکارم قدم بزنم .
در عشق افتادن مردم به گردن قوه ی جاذبه ی زمین نیست ....
عشق حقیقی مثل روح است ، افراد زیادی درباره ی آن صحبت می کنند ، ولی تعداد معدودی آن را دیده اند .
کلید قلب ، زندگی و روح من ... همه در دستان اوست . او مالک آن است فقط باید کلید را بچرخاند و بگذارد تا با تمامی شور و عشقم او را در بر گیرم.
زندگی را بی عشق سپری کن غم بزرگی است . اما این تقریبا برابر است با غمی که زندگی را ترک کنی بدون اینکه به کسی که عاشقش هستی بگویی که دوستش دارید ....
ادامه مطلب ...گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دوصد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند مرا دیوانه ای بدنام گفتند ...
برای خریدن عشق هرکس هرچه داشت آورد. دیوانه هیچ نداشت و گریست «گمان کردند چون هیچ ندارد می گرید» اما هیچ کس ندانست که قیمت عشق ؛ اشک است و قیمت اشک عشق...
اگه اینا حرف دل تو هم هست نظر بده .